داستان هیاهوی برای هیچ با ترجمه فارسی
اگر دنبال کلید یادگیری زبان انگلیسی هستید و سرعت یادگیری تان به شدت پایین است از تکنیک آموزش زبان انگلیسی با داستان استفاده کنید. در این روش زبان آموز در کنار یادگیری کلمات جدید لحظات جذابی را نیز با داستان تجربه می کند.اگر می خواهید این تکنیک را امتحان کنید در ادامه با من همراه باشید.
داستان کوتاه هیاهوی بسیار برای هیچ
War is over and Leonato is celebrating with a party at his house.
جنگ به پایان رسیده و لئوناتو درخانه خود جشنی برپا کرده است.
Hero is Leonato’s daughter. She’s in love with Claudio, the brave soldier, home from the war. Hero and Claudio like each other very much.
هیرو دختر لئوناتو است.او کلودیو سرباز شجاع جنگ را دوست دارد.هیرو و کلودیو یکدیگر را بسیاردوست دارند.
‘I love you, Hero!’
‘I love you too, Claudio!’
‘Let’s get married!’
“دوستت دارم هیرو”
“منم دوستت دارم کلودیو”
“بیا باهم ازدواج کنیم.”
Beatrice is Hero’s cousin. She likes jokes and laughing at Benedick. Benedick and Beatrice like the same things but they say they don’t like each other.
بئاتریس دختر عمو هیروست. او جوک و خندیدن به بندیک را دوست دارد.بندیک و بئاتریس یک جیز را دوست دارند اما آنها می گویند یکدیگر را دوست نداریم
‘Oh Benedick, you’re too clever! You annoy me!’
‘Oh Beatrice, you’re too clever! You annoy me!’
‘I’m never going to get married!’
‘Me neither!’
“اوه بندیک تو خیلی باهوشی اذیتم می کنی”
“اوه بئاتریس تو هم خیلی باهوشی اذیتم می کنی”
“من هرگز ازدواج نمی کنم”
“من هم نه”
Don John is also at the party. He doesn’t like to see people having fun. He wants to make everyone unhappy.
دان جان هم در مهمانیست.او دوست ندارد مردم را شاد ببیند.او می خواهد همه را بدبخت کند.
Don John plays a trick on Claudio. He takes Claudio for a walk and they see a man talking romantically to a woman at Hero’s window.
دان جان کلودیو را فریب می دهد.او کلودیو را به پیاده روی می برد.آنها پشت پنجره هیرو مردی را در حال صحبت عاشقانه می بینند.
‘Claudio! Look! Hero is with another man!’
“کلودیو!ببین هیرو با مرد دیگریست.”
Claudio thinks the woman is Hero. He is wrong. The woman is really Hero’s servant, but his heart is broken!
کلودیو فکر می کند آن زن هیروست.او اشتباه می کند آن زن خدمت کار هیروست،اما قلبش می شکند.
Now it is Hero and Claudio’s wedding day. But Claudio says he won’t marry Hero!
اکنون روز ازدواج کلودیو و هیروست.اما کلودیو می گوید نمی خواهد با هیرو ازدواج کند.
‘No, I can’t marry you! You are in love with another man!’
“نه،من نمی تونم با تو ازدواج کنم.تو مرد دیگه ای رو دوست داری!”
Hero is shocked and falls on the floor. Claudio thinks she is dead.
هیرو شکه می شود و روی زمین می افتد،کلودیو فکر می کند او مرده است.
Next Leonato plays a trick on Claudio
بعد لئوناتو به کلودیو حقه ای می زند.
‘Claudio, you must marry my niece!’
“کلودیو تو باید با برادر زاده من ازدواج کنی.”
Now Claudio thinks he is going to marry someone he has never met – Leonato’s niece, who looks like Hero. But the woman really is Hero!
حالا کلودیو فکر می کند با کسی که تا کنون ندیده ازدواج کند.خواهر زاده لئوناتو که شبیه هیروست.اما آن زن واقعاً هیروست.
‘Oh, Hero, you’re alive! I’m sorry for what I said. Please marry me!’
اوه،هیرو،تو زنده ای!من متاسفم از حرفی که گفتم.لطفاً با من ازدواج کن.
Finally, Beatrice and Benedick know that they are a perfect couple.
سرانجام،بئاتریس و بندیک فهمیدن که زوج خوبی برای یکدیگر هستند.
‘I love you, Beatrice!’
‘I love you too, Benedick!’
‘Let’s get married!’
“دوستت دارم بئاتریس”
“منم دوستت دارم بندیک”
“بیا باهم ازدواج کنیم.”
The two couples have a double wedding. Everyone is happy.
این دو زوج عروسی دو نفره داشتند.همه خوش حالند.
کلام آخر
اگر از داستان کوتاه بالا لذت بردید و توانیستید ده ها کلمه جدید از آن یاد بگیرید.حتماً سری به مقاله های زیر بزنید.
در ضمن نرم افزار آموزش زبان با داستان شیوا نیز ده ه ها داستان کوتاه رایگان را در خود جای داده است